April 17, 2020

باز شدن چاکرای گوش و چشم سوم


دوشنبه 92.08.20
تنها مراقبه ای که این روزها بنا به درخواست "پاپا " انجام می دهم همان برونفکنیست. امروز هم آمادگی اش را داشتم. قبل از خوردن ناهار بود که دراز کشیدم ولی فکر اینکه الان مادرم می خواهد برای ناهار صدایم کند و رُژه بیرون قفس است و او هم منتظر است تا با ما چیزی بخورد و ... نمی گذاشت ذهنم آرام بگیرد. بالاخره بلند شدم تا به این مشغلۀ ذهنی پایان دهم، متاسفانه وقتی از جایم بلند شدم که بدنم در آمادگی کامل برای بیرون زدن بود.
بعد از خوردن ناهار و بردن رژه به قفس برای استراحت بعد از ظهر، به اتاقم بازگشتم و روی تخت ولو شدم. دوباره بدنم آماده شد ولی این بار در حالتی بین خواب و بیداری قرار گرفتم و چیزی احساس کردم.
ضربه های مکرری روی گرۀ چشم سومم می خورد و صدای تق تق تق تق ... (بیشتر شبیه صدای دستگاه  تشخیص مواد و تشعشعات رادیواکتیو بود) وقتی سرم را به سمت راست مایل کردم آن صدا تندتر و بلند تر می شد. بعد از آن انگشتانی را روی استخوان پشت گوشهایم لمس کردم که آنها به شکلی دایره ای ماساژ می داد. من همزمان صداهایی را هم می شنیدم که واضح نبودند. بعد احساس کردم خیلی آرام لحاف از رویم کنار زده شد و در ناحیۀ گرۀ اول با انگشت شست فشار داده شد و بعد کار تمام شد.
اینکه نکند موجودی غریبه خیالات پلیدی دارد و من در این حالت بی دفاع  دراز شده ام باعث شد کمی بترسم ولی وقتی دیگر چیزی احساس نکردم فکر کردم که استادم و یا دستیارانم مانع کارش شده اند. بعد از اینکه کاملاً بهوش آمدم و عقلم سر جایش برگشت فهمیدم هر کس که بوده در حال باز کردن گرۀ چشم سوم و گوشها بوده و در عین حال به گرۀ اول هم یک صفایی داده.
کلاغ گفت : « استادت در حال کار کردن روی گرۀ چشم سوم و گوشهایت است و آنها را باز کرده تا کارت راحت تر شود. گرۀ اول را هم با یک فشار بست تا وقتی فشار از رویش برداشته می شود و بصورت ناگهانی باز می شود چشم سومت هم بهتر کار کند. آن صدای تق تق که با چرخش سرت به سمت راست بیشتر می شد هم مربوط به صدای نیم کرۀ راست مغزت است. استادت نیم کرۀ راست مغزت را بیدارتر کرده و تو صدای آن نیم کره را شنیدی.
راستی من در فیسبوک یک استاد وودو از آفریقای جنوبی اَد کرده ام و او هم مرا پذیرفت ولی اینطور نیست که هر کسی را بپذیرد. او هم بنام پاپا بین شاگردانش شناخته می شود – این استاد وودو کسی بود که در مراسمی که یکی دوسال پیش توسط دالای لاما گرفته شد و در آن از همۀ شمنها و فرقه ها دعوت شده بودند حضور داشت و استاد قدرتمندی بود چون بخشی مهمی از مراسم به عهدۀ او بود. تا آنجا که به یاد دارم مراسم مربوط به تقدیس زمین می شد – ممکن است وقتی او اسمت را در عالم اثیری چک کند با پیشینۀ تو در زندگی قبلی و استادت آشنا شود و شاید تو را به شاگردی بپذیرد و به تو مراقبه هایی بدهد. من اگر بدانم نمونۀ زندۀ استادم درخت کهنسال در جایی از کرۀ زمین حضور دارد هر طور که شده می رفتم، پیدایش می کردم و شاگردش می شدم چرا که استاد زنده قادر به انجام کارهائیست که استاد مُرده نمی تواند انجام دهد.»
گفتم : « از کجا معلوم که من باید وودو کار کنم؟ از کجا معلوم که استاد وودوی من تمایل داشته باشد همان مسیرقبل را در این زندگی ادامه دهم ؟ و از کجا بدانم که آن روح مقدس زنانه با این سیستم موافق باشد؟! »
گفت : « استادت وقتی در برونفکنی به تو معجون داده یعنی هنوز با سیستم وودو روی تو کار می کند و آن روح مقدس هم اگر موافق نباشد هر طور که شده در رویا یا برونفکنی به تو می فهماند که راضی نیست، حتا اگر اتصالت قطع شده باشد آنها می توانند در رویا تقطه نظرات خودشان را به تو منتقل کنند. حتا می توانی دفعۀ بعد که برونفکنی کردی در مورد این استاد وودوی جدید من از او سوال کنی. این استاد از پنج استاد زنده و مطرح وودو در دنیاست.»

No comments:

Post a Comment