April 08, 2020

مراقبۀ ماندالا دوم - روز پنجم

جمعه 91.12.04
بعد از مدتی تمرکز روی ماندالا وقتی چشمهایم را بستم اول دایرۀ چهار قسمتی را دیدم که ربع پایینی و سمت راستی اش سفید بود و بعد مربع و بعد دایره هایی دیدم. و نهایتاَ همۀ تصویر محو شد و ستاره هایی نمایان شدند. علاوه بر این صدایی مثل جلزولز خیلی شلوغ و ظریفی شنیده می شد و صدایی حاکی از یک حضور در اتاق من. البته استادم گفته بود که از این به بعد کارگزارم را سر هم مراسم و مراقبه ی دعوت کنم چون گویا او شروع به باز کردن چشم سوم و چاکراهای من کرده و به من انرژی می دهد. بنابراین احتمال دارد این صداها مال او بوده.  
رفتم بخوابم، چون خواب بسیار سبکی دارم مجبورم که صداگیر در گوهایم بگذارم تا بتوانم خواب عمیق داشته باشم. وقتی خودم را در تختم جاسازی کردم ناگهان صدای یک ورق کاغذ که به زمین افتاد به گوشم خورد در حالیکه خبری نبود. صدا آنقدر بلند و واضح بود که حتا با گوشهای بسته ام هم شنیده می شد.

No comments:

Post a Comment