May 28, 2014

مراقبۀ آتش - نماد 1 - روز پنجم

پنجشنبه 90.06.10
مراقبه با کپسول حاوی معجون گیاه و ترکیب تاتوره.
همۀ اتفاقات مثل دیشب بود با این تفاوت که وقتی چشمم رو می بستم موفق میشدم تصویر لوگو رو همونطور که هست تو فضای تاریک چشمم نگه دارم.
در مرحلۀ دوم وقتی داشتم روی لوگو تمرکز می کردم، نور مهتابی رنگی روی دیوار و کاغذ شروع به موج زدن کرد و از پایین به بالا موج برمی داشت.بعد بصورت نیم دایره ای از پایین کاغذ لوگو از چپ به راست شروع به حرکت و موج زدن کرد و بعد که لوگو از کاغذ جدا شد و سُر خورد، نیم دایرۀ مواج هم ناپدید شد.

مراقبۀ آتش - نماد 1 - روز چهارم

چهارشنبه 90.06.09
مراقبه با کپسول حاوی معجون گیاه همراه با ترکیب تاتوره.
کاغذ به اندازۀ روزهای پیش هالۀ زرد نمی گرفت. قبلن وقتی هالۀ لوگو به شکل زرد درخشان از خود لوگو جدا می شد و روی کاغذ به سمت پایین سُر می خورد، من مقاومت می کردم و می خواستم اونو سر جای خودش نگه دارم. 
به کلاغ این موضوع رو گفتم و اون در جوابم گفت که اشکالی نداره اگر لوگو سُر خورد تو هم باهاش همراه شو.
امشب لوگو زرد مهتابی شد و از خودش جدا شد و بیرون اومد و جابجا شد. من هم همراهیش کردم، اومد روی فرش، روی کیف و روی شلوارم که آویزون بود. اندازه اش خیلی کوچکتر از اندازۀ طبیعیش بود ( به اندازۀ دو بند انگشت ) ولی کاملن واضح و با تمام جزئیات. هر بار که پلک می زدم کمرنگ و محو می شد ولی دوباره جون می گرفت، خودشو می ساخت و واضح می شد. وقتی چشمم رو می بستم تصویر واضح نبود و اول خلاصه شده اش دیده می شد و بعد جزئیات کمی بهش اضافه می شد ولی بعد از کمی اونها هم محو می شدند و فقط یادی ازش در ذهنم می موند و علارغم تلاشم برای ساختن مجدد لوگو، اتفاقی نمی افتاد. 

مراقبۀ آتش - نماد 1 - روز سوم

سه شنبه 90.06.08
مراقبه با جوشاندۀ معجون گیاه.
هیچ اتفاق تازه ای نیفتاد و همه چیز مثل دیشب بود !!

مراقبه آتش - نماد 1 - روز دوم

دوشنبه 90.06.07
مراقبه با معجون گیاه.
تصویر لوگو روی کاغذ شروع به رنگ گرفتن کرد ( زرد کِدر).
باراولی که چشمم رو بستم لوگو تغییر شکل داد. بار بعد رنگ لوگو به یاسی تبدیل شد و ضربان داشت و در کل صفحه و اطراف کاغذ، رنگ صورتی از پایین به بالا موج بر می داشت.

مراقبۀ آتش - نماد 1 - روز اول

یکشنبه 90.06.06
مراقبه با جوشاندۀ معجون گیاه.
کلاغ گفت چون ذهنم بسیار خسته بوده امشب رو شب اول در نظر بگیرم.
کلن امشب خیلی خسته بودم و مراقبه ام 20 دقیقه بیشتر طول نکشید. فقط دیدم کاغذ زرد رنگ شد و داخل لوگو بجای سیاهی، خاکستری مایل به آبی روشن جایگزین شد. وقتی چشمامو می بستم هیچی ازش تو ذهنم باقی نمی موند و من خوابم می برد ...خیلی خسته بودم ... خیلی

مراقبۀ آتش - نماد 1

شنبه 90.06.05
از امروز برای نتیجه گرفتن بهتر، کلاغ به من گفت از معجون گیاه به شکل جوشانده تا هفت روز استفاده کنم.
...
هنگام خیره نگاه کردن به تصویر، کل صفحه زرد رنگ شد، بنظر می آمد هالۀ کاغذِ حاوی لوگو باشه. از همون لحظۀ اول، هالۀ سرابی بدون دردسر و بسیار راحت به رنگ زردِ درخشان شد.
بار دوم و سوم : داخل دایره هالۀ صورتی موج می زد و بیرونش زرد باقی موند.
امشب وقتی چشمهامو بستم اصلن تصویر رو طلایی نمی دیدم بلکه فضای اطراف تصویری که در چشمم جا مونده بود پر شد از صلیبهای ستاره ای و کوچک که به هم متصل بودن و خود تصویر هم تغییر شکل داد.

مراقبۀ آتش - نماد 1 - آزمایشی

کلاغ لوگوها، چگونگی ساخت مکان اقتدار و یک سری اطلاعات رو برام ایمیل کرد (و من همشونو در پستهای قبل براتون گذاشتم). من هم طبق نوشته ها کارها رو انجام دادم. قبلن مکان اقتدار اتاقم رو پیدا کرده بودم. به این شکل که کلاغ گفته بود ببین کجای اتاقت هالۀ زرد فسفری یا سبز و یا صورتی داره که حدالمقدور اطرافش باز باشه و نزدیک دیوار یا چسبیده به اون نباشه که وقتی میخوای مندل رسم کنی به مشکل نخوری. همینطور گفت اول هر جای اتاقت رو که دوست داری امتحان کن، یه مدت اونجا بشین ببین چه حسی داری، اگه حست خوب بود و احساس آرامش کردی اونجا رو اسکن کن و هاله اش رو ببین. بالاخره من چند مرکز اقتدار تو اتاقم با همین تکنیک پیدا کردم که یکیش برای رسم مندل مناسبتر از بقیه بود و جایی بود که معمولن در اون قسمت نیایش می کردم. هالۀ اون، روی فرش به رنگ صورتی بود. احتمال میدم به دلیل نیایش های خودم اون محل رو به مکان اقتدار تبدیل کرده بودم. مکانهای اقتدار دیگۀ اتاقم هم بیشتر جاهایی بود که اونجا پشت میز ژاپنی روی زمین می نشستم و تصویر سازی می کردم و یا طرح میزدم. 
خلاصه اینکه بعد از پیدا کردن مکان اقتدار اون قسمت رو پاکسازی کردم و همۀ اونچه در ایمیل کلاغ بود و من برای شما گذاشتم رو انجام دادم. و یه کوسن بزرگ که معمولن روی اون می شینم رو اونجا گذاشتم بعنوان نشان.
کلاغ بهم گفت که تا اونجا که ممکنه نذارم کسی اونجا بشینه و یا در اون مکان مشغول کاری بشه. خب اینکار برای منی که زندگی خلوتی دارم و فقط با مادر و پدرم و رُژه ( کاسکوی دانشمندم ) زندگی می کنم کار چندان سختی نیست.
ساعات مراقبه ام رو هم انداختم ساعات آخر شب یا اوایل بامداد.

جمعه 1390.06.04
روی لوگو خیره شدم، بار اول :
هالۀ سرابی لوگو رو روی خود کاغذ دیدم ( مثلن هالۀ سرابی یک پر به شکل خود پر هست که کمی از پر اصلی بزرگتر شده و به رنگ سفید یا با لبۀ نازک زرد رنگ و کاملن مشخص نه محو، اطراف پر رو گرفته ) ولی وقتی چشمم رو بستم چیزی از لوگو در خاطرم و در فضای بستۀ چشمم ضبط نشد.
بار دوم : مدت طولانی تری نسبت به دفعۀ قبل بهش خیره شدم. این بار هالۀ زرد رنگ رو دیدم و بعد از اون هالۀ سبز و آبی روشن روی تصویر شروع به موج زدن کرد ولی در اطراف خود لوگو. بعد از بستن چشمهام لوگو به شکل یه تصویر صلیب یونانی قرمز رنگ در سیاهی جا موند و بعد خط افقی شروع به ضخیمتر شدن کرد تا جاییکه کل صلیب رو پوشوند. رنگش اول سرخ بود، بعد زرد، بعد سبز، بعد سبز آبی و بعد هیچ.
در اون لحظه یکهو یک احساس انتظار همراه با نا امیدی تموم وجودم رو گرفت. حسی که هیچوقت نداشتم. احساس کردم پدرم مارو گذاشته و رفته. نه به مفهوم مرگ و نه پدری که الان دارم. ظاهرن  ارتباط عمیقی بین ما بود که با رفتنش کلی غمگین شده بودم و انتظار داشتم برگرده. احساس می کردم بسیار بچه سال هستم. شاید یه کودک که هنوز نیاز به محبت و حمایت پدرش داره و اونو دوست داره ولی پدر به دلایل شخصی که هنوز برای یک کودک خردسال مفهوم نیست اون و خانواده رو رها کرده و رفته. احساس کردم که به غیر از من فرزندان دیگر هم در خانواده هست و من خواهران یا بردارانی دارم و مثل موقعیت کنونی تک فرزند نیستم.

May 25, 2014

چگونگی مراقبۀ آتش

پیش از اینکه شروع به شرح مراقبه کنم باید بگم توضیح این مراقبه استثناً برای عموم گذاشته شده ولی طبق سوگند نامۀ یاتومنتها، شیوۀ مراقبه ها و مانتراها فقط باید از استاد به شاگرد و سینه به سینه آموزش داده بشه. بنابراین برای توضیح این مراقبه از آوردن تصاویر سمبلها خودداری کردم. امیدوارم منو ببخشید.

همونطور که در پستهای قبل گفتم این مراقبه چهار نماد یا سمبل داره. روش کار به این شکله :
  1. که ابتدا اولین نماد رو روی یک کاغذ A4 پرینت کنید ( یا روی کاغذ با قلم راپید یا روان نویس بکشید ).  
  2. زمان معینی رو برای مراقبه تعیین کنید. دقت کنید که قراره در بیست و یک روز آینده درست در همین ساعت مراقبه کنید. پس ساعتی رو انتخاب کنید که مطمئن باشید در اون موقع کاری ندارید و رشتۀ مراقبۀ شما بریده نخواهد شد.
  3. بهتره در فضای باز و جایی که ستارگان رو می بینید مراقبه کنید.
  4. ابتدا به مدت ده دقیقه بنشینید و نماد رو جلوی خودتون بگذارید اما فعلن به اون کاری نداشته باشید فقط بنشینید و افکارتون رو تماشا کنید.
  5. ده دقیقه که گذشت چند نفس عمیق بکشید و نماد رو با یک دست تا اونجا که می تونید از خودتون دور کنید طوری که مرکز شکل مقابل چشمتون قرار بگیره، حالا یک دقیقه به کل شکل نکاه کنید و سعی کنید اونرو به خاطر بسپارید.
  6. حالا نماد رو کنار بگذارید، چشماتون رو ببندید و تا می تونید شکل رو در ذهنتون نگه دارید. اگر نگه داشتن شکل در ذهنتون مشکله، با کمی تکون دادن تصویر در ذهن به اون ثبات بیشتری بدید. 
  7. برای بار دوم شکل رو نگاه کنید و دوباره چشمهاتون رو ببندید. در صورتی که از نتیجۀ تمرین راضی هستید تمرین رو همینجا پایان بدید اما اگر مایل باشید می تونید برای بار سوم هم به شکل نگاه کنید و با چشمهای بسته اون رو در مقابل خودتون تجسم کنید.
سعی کنید تمرین رو درست انجام بدید اما به خودتون فشار نیارید. این تمرین شاید 15 یا حداکثر 20 دقیقه طول بکشه اما فورن مکان مراقبۀ خودتونو ترک نکنید. در صورتی که در فضای باز هستید به پشت دراز بکشید و ستاره هارو تماشا کنید. اگر این امکان وجود نداره و در اتاقتون هستید تنها چشماتون رو ببندید و نظاره کنید. گفته شده معجزۀ واقعی در این زمان رخ میده.
این مراقبه ابتدا ساختار معیوب و ناسالم روانی شما رو متلاشی می کنه و چه بسا متوجه ضعف ها و اشتباهاتی در خودتون بشید که سالها از وجودشون بی خبر بودید یا اینکه باعث میشه چیزهای با ارزش رو رها کنید و وارد مرحلۀ رشد بشید که در این قسمت روحتون کم کم و البته به سرعت گسترش پیدا می کنه و در آخر مرحلۀ تثبیته که شما در یک مرحله بالاتر از چیزی که در حال حاضر هستید ثابت می مونید و همونطور که استادی که این تمرین رو به من آموزش داد گفت، سوگندی می خوردید و هدیه ای منحصر به فرد دریافت می کنید.
فعلن لازم نیست در این مراقبه از کلامی استفاده کنید، اما در نهایت مانترا یا کلامی جادویی این مراقبه رو تکمیل می کنه.
همینطور لازم نیست همین امروز تمرین رو شروع کنید و می تونید برای رسیدن زمان درست صبر کنید. اما توصیه من به شما اینه که زمان مناسب ( مثلن آخر شب ) رو انتخاب کنید و در روز مورد نظرتون روی نماد اول تا پنج روز بعد مراقبه کنید.
بعد در پنج روز دوم روی دومین نماد مراقبه کنید و همینطور ادامه بدید تا در پایان بیست روز مراقبه روی نماد چهارم رو به پایان برده باشید. در نهایت نماد روز آخره که به شما داده میشه و اگر خوب تمرین کرده باشد قادرتون خواهد کرد که مراقبۀ آتش رو در بیست و یکمین روز ببندید.

تذکر : بهتره مراقبۀ آتش رو در مکان اقتدار خود انجام بدید.

مراسم نفس جادویی برای تقدیس مکان اقتدار

گفته شده که مکانهای مقدس آغازین، معابد روحانی به صورت دوایری که در دل طبیعت بنا می شدند شکل گرفتند و بعدن ادیان ابراهیمی این دوایر ساده را با کلیسا و مسجد و کنیسه جایگزین کردند.
تا آن زمان تصور می شد که دوایر تنها نشان دهندۀ سادگی مردمان ابتدایی بود و به قولی اونه عقلشون نمی رسیده که معابدی واقعی بنا کنند اما بعد که مسئلۀ اصالت انسان و کهن الگوهای مشترک در میان انسانها مطرح شد، مشخص شد که طرح دایره یا فضاهای دایره وار که مدام در هنرها، بناها و خوابهای ما تکرار می شه نشانه های میل به یکپارچگی و تلاش در این جهت در انسانهاست.
کار اول شما رسم یک دایره است. این دایره می تواند با گچ یا رنگ بر روی زمین نقش بشه و یا تنها با چهار سنگ یا هر شیء کوچک دیگر در چهار جهت شمال، جنوب، شرق و غرب یا حتا با اثر انگشت بر زمین مشخص بشه. 
مهم اینه که در روان شما حک بشه که این دایره، دایره ای جادویی و استعارۀ بیرونی همان دایرۀ درون شماست که میل شما برای یکپارچگی و رستگاری رو نشون میده.
کار دوم تقدیس به عناصر بنیادین کیهانه یعنی همان عناصر چهارگانۀ معروف که نماد آنها آب، نمک ( خاک )، شمع( آتش ) و عود ( باد ) هست.
هر چهارتای اونهارو در کنار دایره خود قرار بدید. اول با انگشتان دست راست کمی آب به همه جای دایره بپاشید و بگید :
« به آب عنصر جاودان، زنانه و حیات بخش، تو را تطهیر می کنم »
بعد اندکی نمک به درون دایره بپاشید و تکرار کنید :
« همۀ زندگیها از خاک است و خاک ثابت و استوار. به پایۀ همۀ زندگیها تو را تطهیر می کنم »
و در آخر نوبت عود است، نمایندۀ عنصر فرّار و بی ثبات هوا. با خود تکرار کنید :
 « همۀ هوش و ذکاوت از عنصر هواست. عقاب بالاترین نمایندۀ نیروهای نامرئی بر زمین، نشانۀ این عنصر است. به هوا مکان اقتدارم را تطهیر می کنم »

سپس در مرکز اقتدار خود بنشینید. افراد در این حالت اتفاقات مختلفی را تجربه می کنند. برخی با خاطرات فراموش شدۀ کودکی خود دوباره مرتبط می شوند، برخی دوست دارند آوازهایی کهن و حتا غریب همچون آوای سرخپوستان رو بخوانند و برخی فقط سبکی و انرژی رو احساس می کنند. اینکه شما کدوم از اینها و حتا تجاربی جدیدتر رو تجربه کنید تنها به ساختار روانی و وضعیت کنونی شما مربوطه. به هر حال قدری آرام در آنجا بنشینید و ببینید دنیای جادویی چه طعمی داره.
از این به بعد هروقت خواستید به خود واقعیتون مرتبط بشید یا نیاز به توصیه و راهنمایی داشتید باز می تونید به مکان اقتدار خود باز گردید.

مکان اقتدار


در روزگاران کهن بر این سیاره مکانهای اقتدار بیشماری وجود داشت. مکان هایی که نشانها یا شمن هر قبیله آنها را تعیین می کردند، جایی که مردم می توانند در آنها به استراحت پرداخته، تجدید قوا کنند یا با روح شخصی خود که معمولن بصورت حیوانی جادویین نماد سازی میشد به صحبت بپردازند. این صحبتها می توانست شامل پیشگویی های آینده یا نگرانی های حال حاضر باشد.
امروزه، برای ما انسانهای فانی عصر جدید که دنیایمان تقریبن از هر جادویی خالی شده و دیگر شمن یا جادوگر قبیله ای نیست که برایمان مکان اقتداری تعیین کند، بنابریان مجبوریم همۀ کارها را خودمان انجام دهیم و باز خودمان باید برای خودمان مکان اقتداری پیدا کنیم. کارکرد این مکان مثل یک سپر جادویی محافظ خواهد بود که در آن زمان که در اون نشسته ایم ما رو از گرفتاریها و دغدغه های زندگی روزمره جدا می کنه و به آن دوردستها می بره، همان دنیای جادویی ای که روزی همۀ مردمان در تمام روز تجربه می کردند اما برای ما تنها در ساعتی که در مکان اقتدارمون هستیم این احساس جادویین بودن دنیای اطراف و امکان صحبت با اسطوره ها فراهم خواهد شد.
شاید بپرسید چطور باید یک مکان اقتدار تعیین کنم و نشانه های راهنمای من کدامند؟
اول اینکه باید به احساس درونی تون توجه کنید. خرد پنهان در جسمتون مکان اقتدار شما رو میشناسه. شاید پارکی در نزدیکی خانه تون، شاید گوشه ای از اتاق خودتون یا بخشی از یک پارک جنگلی دنج و راحت. 
تنها نکته ای که باید توجه کنید اینه که مکان اقتدار شما باید کاملن شخصی و بدون مزاحم باشه به طوری که وقتی وارد اون می شید به دور از هر نوع مزاحمی از آشناها و دوستان گرفته تا تلفن همراه و حتا فکرهای آزار دهنده بتونید از چند دقیقه تا چند ساعت در اون روزگاران بگذرونید. شاید بگید حتا اگر چنین مکانهایی هم داشته باشم باز دیگران منو راحت نمی گذارند اما این تنها بهانۀ ذهنه.
اگر شما مکان اقتدارتون رو تعیین کنید با مراسم نفس جادویی اون رو تقدیس کنید و هر روز زمانی رو به حضور در آنجا اختصاص بدید و اگر کسی مزاحمتون شد آرام و صبور اما جدی و مصمم براش توضیح بدید که حالا در این ساعت می خواهید در اینجا تنها باشید، شاید در ابتدا اتفاقی نیفته اما کم کم که پافشاری کنید نیروی جادویین اطراف شما شروع به شکل گیری می کنه، نیرویی بی شکل، بی رنگ، اما زنده وبسیار کهن ، نیرویی که حافظ شماست و به شما اجازۀ می ده با خود واقعی تون و با نیرویهای کهن حاضر در جهان بدون واسطه ارتباط یابند و جادوی حاضر در زندگی رو تمرین کنید.