April 08, 2020

رویای ورکانا


شنبه 91.11.14
تا صبح بیدار بودم و مشغول تصویرسازی. نزدیک سحر بود. تصمیم گرفتم که مراقبۀ سکوتی داشته باشم. در حین مراقبه ذهنم مشغول گفتن چیزهایی شد که از یاد بردم ولی شهودی داشتم.
مجسمۀ ورکانا را دیدم که با گردنبند پهن مصریان باستان بر یک صندلی مخصوص فراعنه تکیه زده شاید هم نمادی از آنوبیس، خدای مرگ و مردگانِ مصریان باستان بوده. طوری نشسته بود که ساق پای راستش را روی زانوی پای چپش گذاشته بود و یک حلقه هم به مچ پای چپش دیده می شد. فضا مثل فیلمهای سیاه و سفید خاکستری بود و نور کمی فضا را از تاریکی مطلق بیرون کشیده بود.

No comments:

Post a Comment