June 14, 2019

ستاره پنج پر

دوشنبه 91.05.23
دیروز به گفتۀ کلاغ مراقبۀ ورود به عالم اثیری رو متوقف کردم و قرار بر این شد که تلقین کنم که  " در خواب مطمئن هستم که خواب می بینم و آگاه از خواب دیدنم هستم "
تمام امروز بیرون بودم و وقتی برگشتم نزدیک به غروب بود. انقدر خسته بودم که نمی تونستم سرپا باشم و رفتم تا کمی بخوابم. چیزهایی دیدم که سه شبه امثال اون رو در خواب می بینم. اونها برام پیامها و نشانه هایی دارن ولی من همیشه در مورد این فرم چیزهای اساسی دچار آلزایمر هستم. حالا اگه یه چیز دری وری بود تا اخر عمرم مثل تبلیغات وسط فیلم ری به ری وسط هر فکری خودشو نشون میداد...به هر حال اون پیامهای اساسی، این بار هم از کفم رفت و یادم نموند. مادرم بیدارم کرد تا یه چیزی بخورم، جابجا شدم و در حالت خواب و بیداری قرار گرفتم. در اون حالت به خودم می گفتم : من می تونم جلوی ورود بعضی موجودات رو بگیرم و این رو در حالتی کمی هوشیارتر به ستارۀ کف دستم ربط دادم. ولی نمی دونم این با دخالت ناخودآگاهم بود یا حقیقت داشت یا داره ولی به اون ستاره می گفتم ستارۀ سلیمان.
کلاغ گفت : « اون ستارۀ پنج پر در حقیقت اسمش همینه و به نام ستارۀ سلیمان معروفه »

پ.ن : من در کف دستم یک ستاره پنج پر کامل دارم درست مثل همونها که بچه ها در نقاشیهاشون با خطوط متصل به هم یک ستاره رسم می کنن.

No comments:

Post a Comment