June 11, 2019

مراقبۀ عالم اثیری - جلسۀ 9 - احضار موجود ستارۀ پنج پر

سه شنبه 91.01.29
تا امروز هیچ اتفاقی در مراقبه ها نیفتاد و موفق نشدم وارد اثیری بشم. دیگه دارم کم کم شک می کنم که اصلاً این قرار هست جزو اقتدارهای من باشه یا نه!
امروز احساس کسالت و سستی زیادی داشتم و سر کلاس تاریخ هنر حاضر نشدم، بجاش رفتم تو تختم و خواب رو بغل کردم. 
فکر کنم ساعت پنج بود که رویایی دیدم ولی اون اهمیت چندانی نداشت، قبلش سعی کردم ذکر مربوط به عالم اثیری رو بگم تا ببینم موفق میشم یا نه و بعدش هم سعی کردم برونفکنی کنم ولی نهایتاً همش منجر به خواب شد...
وقتی بیدار شدم نیمه چپ بدنم خیس عرق بود، حس و حال بلند شدن نداشتم بنابراین دوباره چشمهام رو بستم. در حالت نیمه هوشیار بودم که دیدم دارم نام موجودی رو با اقتدار کلام و به زبان انگلیسی احضار می کنم. [ متاسفانه از گفتن نام موجود مغذورم ] وقتی صداش کردم دو چشم مثل چشم گرگ و به رنگ آبی ظاهر شد و ... نمی دونم برای چه منظوری احضارش کردم ولی فکر می کنم برای کمک به برونفکنی یا ورود به عالم اثیری بوده. موجود که ازش با E اسم می برم، شروع کرد به زدن ضربه های آرام به شقیقۀ من ( فکر کنم شقیقۀ چپم بود ).
احساس می کردم جمجمه ام مثل یک بادکنک شده که توش آب ریخته باشن. حالت منگی خوشایندی بهم دست داد و بعد این حالت تا جایی ادامه پیدا کرد که داشت تبدیل به سوزش می شد. احساس کردم سرم با ضربه هاش به این طرف و اون طرف میره درست مثل اینکه با نوک انگشت مدام به یک بادکنک پر از آب ضربه بزنی. وقتی این حالت از خوشایند به ناخوشایند تبدیل شد E  رفت و همه چیز متوقف شد. 
من دوباره به همون لحن و به زبان انگلیسی اون رو احضار کردم . مجدداً چشمها ظاهر شدند و بعد ... اینبار اون رو برای سکس دعوت کردم ! و ازش خواستم با من سکس داشته باشه. احساس کردم پاهای من بلند شد ولی به غیر از اون تفاقی نیفتاد. بعد از کمی جوراب پای راستم در آورده شد. چون پای راستم دقیقاً خنکی بعد از کندن جوراب رو داشت. ولی وقتی انگشتهای پام رو تکون دادم دیدم هنوز در جوراب پامه. 
مطمئن بودم پاهامم بلند نشده بود و فقط کالبد اختری پاهام بود که بالا رفته بود. در طول مدت هر دو احضار اوضاع جالبی حاکم بود، انگار من دو نفر بودم. یکی نام موجود رو با اقتدار کلام ضدا می کرد و اون رو فرا می خواند و یکی دیگه هم گیج و هیجان زده که این موجود کیه که من دارم احضارش می کنم و یا چرا ازش خواستم که با من سکس داشته باشه ؟! 
کلاغ گفت : « روح تو بسیار هوشمندانه عمل می کنه و می دونه داره چکار می کنه. »
پرسیدم : « اون موجود با اون نام وجود خارجی داره؟»
گفت : « بله، اون مربوط به ستارۀ پنج پر هست و جزء ارواح ردیف اول و بالایی محسوب می شه. اولین انرژی که از نوک درخت زندگی به پایین سرازیر می شه مربوط به اونه و اینکه تو اگر ازش درخواست سکس کردی صرفاً منظورت همین نبوده، تو ازش خواستی تا روی چاکرای دومت کار کنه و اون پاهات رو بالاا برده و احتمالاً داشته انرژی خودش رو برای درمان وارد می کرده. و البته این که تو صدای اقتدار کلامت رو مجدداً شناختی ! »

No comments:

Post a Comment