June 11, 2019

مراقبۀ عالم اثیری - جلسۀ 6

شنبه 91.01.26
باز هم وسط مراقبه خوابم برد. 
در خواب دیدم : شب هست و من در جایی هستم مثل یک منطقۀ آزاد و سبز ولی در فواصل بین ساختمانها، درست مثل یک باغ رها شده. درختانی که از زمین پوشیده از علف بیرون زده و مثل یک خلوت دنج طبیعت بین فضای شهری جا شده بودن. من درختها رو لمس می کردم و سرم رو روی تنۀ زبرشون میگذاشتم و ازشون می خواستم در ادامۀ راه کمکم کنن و به این ترتیب یکی یکی از تمام درختها کمک می خواستم.

No comments:

Post a Comment