June 12, 2019

مراقبۀ عالم اثیری - جلسۀ 8

چهارشنبه 91.02.10
امشب سعی کردم که با چشم باز وارد عالم اثیری بشم ولی جز طیفهای آبی و بنفش چیزی نبود. سعی کردم از اونها گذر کنم تا جائیکه چه در حالت چشم بسته چه با چشمهای باز چیزی که می دیدم یکی بود. بقیۀ مراقبه رو در حالت خوابیده و با چشمان بسته انجام دادم، چون پلکهام واقعاً خسته شده بود. و بعد وارد عالم خواب شدم :
نیم تنه های انسان با بدن اسب به رنگ سیاه دیدم که در آسمان به این طرف و آن طرف می رن. و دو موجود دیگه ای با بالهای سفید پهن که دو بال یا بالۀ کوسه ای و گرد از کنارۀ بدنشون بیرون آمده بود، طوریکه از دور شبیه پروانه بودن ولی از نزدیک پرهای روی بالهاشون که همگی سفید یکدست بودن مشخص بود.
کسی به من و چند نفر دیگه گفت می خواین بهتون درون اونها رو نشون بدم ؟
فکر می کنید تا چه حد خصوصیات ظاهریشون ( زیبایی ) با درونیاتشون هماهنگ باشه؟ و بعد در یک تلویزیون جبوی ما صورت اونها رو به ما نشون داد که مثل ماسک، تو خالی بود. ظاهر یک چهرۀ موجه انسانی داشت ولی چهرۀ واقعی اون شکل دیگه ای بود. دو دندان تیز و دراکولایی از فک پایین بیرون زده بود. بعد ماسک رو چرخوند. من دیدم که روی صورت موجود پنج ردیف چشم هست که هر چشم بالای دیگری قرار گرفته و خطی سبز رنگ دورشون کشیده شده بود. موجود بعدی رو هم نشونمون داد که از کنار چشمش یک هزارپا بیرون زده بود و از کناره لبش حشرۀ دیگه ای بیرون زده بود ولی لبخند مهربانی داشت. به گفتۀ اون راهنما این موجود از موجود قبلی بهتر بود شایدد به این دلیل که ظاهر و باطنش یکی بود.

No comments:

Post a Comment