June 07, 2019

مراقبۀ کندالینی - روز 1

چهارشنبه 90.12.03
دیروز هیچ مراقبه ای انجام ندادم ولی امروز اول مراقبۀ کندالینی انجام دادم.
خوب بود، حس خوبی داشتم. در مرحلۀ آخردو شهود داشتم. در شهود اول دو اسب قهوه ای دیدم که در حالتی بین دویدن و راه رفتن به سمت من می آمدند. و دومین شهودم مربوط به پسر بچۀ دو ساله ای بود که چهرۀ شیرینی داشت و موهاش چتر زلفی تو صورتش بود و با کنجکاوی کودکانه ای داشت به بالا نگاه می کرد. اون پسر بچه من رو یاد رویایی انداخت. دو سال پیش وقتی مشغول آموختن شائولین بودم در رویایی دیدم که پسر بچه ای دو ساله در ارابه ای در حال حرکت و پر از اسباب بازی در حالیکه روی زانوهای مردی نشسته ( البته من فقط زانوهاش رو میدیدم )، مشغول کیف کردن هست. اون زمان استاد شائولینم که مراقبه گر هم بود گفت که اون بچه خود تو بودی و اون مرد هم استاد معنوی تو بود که حواسش به تو هست. این شهود، من رو به اون رویا کانکت کرد.
بعد مراقبه با چشمان بسته و بعد هم کلام بی ربط رو انجام دادم ولی این دوتا زیاد تعریفی نداشت، بخصوص آخری که کلی ذهنم رو بهم ریخت بجای اینکه آروم کنه.

No comments:

Post a Comment