December 01, 2016

مراقبۀ جاذبه - روز 20

شنبه 1390.10.10
[ دوتا و نصفی کپسول معجون رویا + دو لیوان شیر و کندرو ... ]
امشب با اینکه از معجون رویا استفاده کرده بودم و (V) هم گفته بود که امشب تفسیر جدیدی از انرژی خواهم داشت ولی انقدر خسته بودم که حتا نمی تونستم به یک نقطه نگاه کنم، چون بلافاصله چشمم بسته می شد.
کلاغ گفته بود یک لیوان از مخلوط شیر و ... رو هم بعد از مراقبه بخورم، با اون یکی میشه سه لیوان در روز. ( باید اعتراف کنم مزه اش رو دوست ندارم و یه جوری زوری میدم بالا )
امشب من هیچی ندیدم، مثل روز پنجشنبه، و یک صدای بسیار ضعیف از گوش چپم می شنیدم و مراقبه ام هیچ ثمری نداشت، اصلأ نفهمیدم چی شد. کلمات بی ربط رو گفتم ولی انگار تاریخ انقضا داشت چون چند روزیه دیگه معجزه نمی کنند.
من تقریبأ ساعت 1:30 خوابیدم، خیلی خیلی خسته بودم چون کل روز رو تا ساعت 3 عصر با مامانم مشغول پیاده روی و خرید بودیم. شایدم دلیل عدم موفقیتم همین بود. البته (V) منو اسکن کرده بود و با دیدن شرایط من گفت امشب تجربه های جدیدی دارم... نمیدونم شاید اونم با 2000 سال و اندی سن و سال دیگه اسکنرش آپدیت نمی شه و هویج بستنی می بینه !!!
حدود ساعت 2 نیمه شب بود که با یک صدا مثل بسته شدن محکم در از خواب پریدم. سعی کردم مراقبه رو شروع کنم و یا دوباره تلاش کنم اما نتونستم و داشت دوباره خوابم می برد، برای همین احساس کردم فایده ای نداره. لیوان شیر رو سر کشیدم و دوباره خوابیدم. صبح زود ساعت 6 با صدای صحبت مادرو پدرم بیدار شدم ولی چون صداگیر توی گوشم بود صدا زیاد آزارم نداد و دوباره خوابیدم.
با خوابیدن دوباره یک سری تصاویر دیدم، باز رنگ آبی البته نه شبیه رنگ واچرم (M)، بعد درونش یک سری تصاویر نشون داده شد؛ یک چشم دیدم که شبیه چشم انسان بود. بعد یک انسان/ میمون - دلیل اینکه نمی دونم انسان بود یا میمون یک بخاطر عضله ای بودنش و اینکه خیلی زمخت بود با سینه های بسیار قلمبه - ولی سرش رو نمی دیدم، حتا یکبار تا پایین هم رفتم و آلت تناسلی و رانهاش رو دیدم ولی در سکانس بعدی فقط نیم تنۀ بالایی اونهم نمایان شد ولی باز هم سرش تو کادر نبود. اون دست چپش رو گذاشت روی پشت دست راست و در مقابل قلبش در حالیکه ساعدهاش با زمین موازی بود. بنظرم  آمد چیزی تو دست چپش هست ولی مطمعن نبودم. این تصاویر رو به رنگ آبی تو پس زمینۀ مشکی می دیدم و بعد دوباره به خواب رفتم و تا ساعت 11 صبح خوابیدم. 

No comments:

Post a Comment