December 09, 2016

مراقبۀ جاذبه - روز 55

یکشنبه 1390.11.16
امروز روز سختی در پیش داشتم، از صبح تو سرما بیرون بودم.
کلاغ با من تماس گرفت و گفت دیشب هاله های منو بررسی کرده و مراقبه های جدیدم رو برام ایمیل کرده و دیشب هم نتونسته با استادش درخت کهنسال صحبت کنه چون حالش بد بوده، فقط تونسته مراقبه هارو ایمیل کنه و بره بخوابه.
بهش گفتم : « دیگه دارم خسته می شم، دلم می خواد شبها بدون دغدقۀ برونفکنی بخوابم، اصلأ کتاب بخونم تا خوابم ببره یا اصلأ روی پلوی چپم بخوابم. این برنامه دیگه داره آزار دهنده می شه، بخصوص که دیگه هیچ هیجانی برام نداره چون ارتعاشاتم تعطیل شده و بخصوص در شرایط فعلی من ( امروز روز اول عادت ماهیانه ام بود ) مراقبۀ جدید عصبیم می کنه.»
کلاغ گفت : « حتمأ همین کار رو بکن. هر وقت دیدی که دیگه نمی تونی ادامه بدی به من بگو که رفتی مرخصی. چون من که از حال تو خبر ندارم. این مرخصی رو حتمأ تا روز دوشنبۀ هفتۀ بعد که مراسم تشرف چپق داری ادامه بده. تو الان مدت زیادی هست که بی وقفه مراقبه می کنی و این می تونه خسته ات کنه. در مورد نخوابیدن به پهلوی چپ، من فقط بهت گفتم از این کارت آگاه باش ولی تو اینو برای خودت یه دردسر کردی. مدتی به استراحت احتیاج داری. من فکر می کردم تو در حالت عادت ماهیانه راحتتر بتونی تمرینات رو انجام بدی ولی اینطور که پیداست داری اذیت می شی. بگذار بعد از مرخصی ات، فعلأ به حرف دلت گوش بده و استراحت کن. تو این مدت هرکاری دوست داری انجام بده.»

No comments:

Post a Comment