December 06, 2016

مراقبۀ جاذبه - روز 32

پنجشنبه 1390.10.22
امشب نه در مراقبه سکوت خیری بود و نه در برونفکنی. در هنگام آماده شدن برای برونفکنی ارتعاش رو داشتم ولی وقتی داشتم به خودم تلقیین جاذبه می کردم ناگهان صدایی مثل تکاندن یک ورقۀ نازک فلزی به اندازۀ حدود A3 در سرم شنیدم که البته باعث نشد از جا بپرم و تنها واکنش بدنم این بود که پلکهام رو به هم محکم فشار دادم و بعد دیگه نفهمیدم چی شد. نزدیکیهای صبح دوباره بیدار شدم فکر کنم آفتاب در آمده بود و دوباره تمرین برونفکنی رو انجام دادم. ارتعاش کامل و زیاد بود بطوریکه در خواب و بیداری احساس می کردم می تونم بگیرمش، ولی همون موقع وارد خواب شدم.
رویایی دیدم : دیدم جلوی ظرفشویی در حال شستن ظرف هستم و همزمان این تمرین رو انجام میدم. ارتعاش اونقدر بالا بود که حتا بدنم هم شروع به لرزیدن می کرد و برام حالتی مثل خلسه ایجاد می کرد ولی حتا در اونجا هم موفق به برونفکنی نشدم.

No comments:

Post a Comment