February 19, 2015

مراقبۀ صدای چاکرای اول - مولادهارا چاکرا - روز 4

جمعه 1390.07.08
مراقبۀ روز
هیچ احساس خاصی نداشتم و توی سرو صدا و ساعات پایانی روز مراقبه کردم و چون صبح اون روز با یکی از دوستام رفتیم پیش کلاغ و ازونجا هرسه رفتیم کوه چین کلاغ تا حامی من روی دوستم که از حضور یک موجود در بدنش عذاب می کشید، پاکسازی انجام بده و بعد ازونجا رفتم خونۀ خاله ام و مراقبه رو لا به لای سروصدای اقوام در حالیکه سردرد شدیدی آزارم میداد انجام دادم. شاید به این دلیل بود که نتیجه هیچی به هیچی شد.

مراقبۀ شب
با سردرد شروع کردم و وسطهاش خوابم برد. نزدیک به اواخرش بیدار شدم حتا خواب هم ندیدم.
هنوز موندم با این صوتی ناهنجاری که تا آخر صداش بلنده چطور خوابم می بره !!

No comments:

Post a Comment