February 17, 2015

مراقبۀ صدای چاکرای اول - مولادهارا چاکرا - روز 1

سه شنبه 1390.07.05
مراقبۀ روز
در حین شنیدن صدای چاکرا یک شهود داشتم. پسری با چشمهای درشت سبز رنگ، پوست برنزه، چهره ای جذاب و زیبا با کمی ته ریش در حال نوشیدن قهوه به من خیره شده بود. 
ارتعاش صوت باعث شد پاهام دوبار محکم لگد زدن و پرش داشتن انگار با چکش طبی روی عصب زانو زده باشن. ولی رنگ قرمز طبق معمول دیده نشد.

کلاغ گفت : « اگر نتونستی رنگ قرمز رو ببینی، نفس عمیق بکش و بعد احساس کن که این دَم رو در ناحیۀ چشم سوم جمع کردی و یا اینکه هنگام بازدم احساس کن که هوا از ناحیۀ چشم سوم می گذره و کاملن به خروج هوا از مجرای بینی و چشم سومت آگاه باش، در اینصورت می تونی رنگ رو ببینی.»

مراقبۀ شب
کاری که کلاغ گفت رو انجام دادم ولی بازهم نتونستم رنگ قرمز رو ببینم. همچنین هیچ شهودی نداشتم. فقط در اواسط مراقبه یکبار صدای « قار» کلاغی رو شنیدم. البته به نظرم تصاویری دیدم ولی خیلی کم و گذرا، طوری که یادم نموند.

No comments:

Post a Comment