February 21, 2015

مراقبۀ صدای چاکرای دوم - ساکرال چاکرا - روز 2

یکشنبه 1390.07.17
مراقبۀ روز
هیچ احساس یا شهودی نداشتم.

مراقبۀ شب 
نور زرد کدر یا سفید زرد مه گونه، از نقطه ای بین دو چشمم به صورت دایره ای از مرکز به جلو می آمدند و از اطراف چشمم بیرون می رفتند. با فراخواندن رنگ نارنجی، رنگ نارنجی کدر یا پخته نمایان شد. شهودی هم داشتم :
  1. فضایی مثل یک راهروی عریض دیدم که کنار دیوار راهرو، یک میز باریک در امتداد و چسبیده به دیوار قرار داشت که یک رومیزی سفید هم روش کشیده شده بود. نور و رنگ فضا، زرد، کِرِم و در کل نور گرم و ملایمی مثل نور هتلها رو داشت و در همه جا یکنواخت پخش شده بود. رنگ دیوارها هم یا کرم بود یا سفید که با نور زرد ملایم خودشو کرم رنگ نشون می داد. دو یا سه نفر اونجا حضور  داشتند که یادم نیست چه کسانی بودند ولی یکیشون رو می شناختم و برام آشنا بود. کسی که موهاش شبیه کلاغ بود و یک لباس سفید بلند پوشیده بود که آستینهای گشادی داشت و قدش هم کمی از من کوتاهتر بود و پشتش هم کمی خمیده بود، پشت به من ایستاده بود ( این آدم همونی بود که در رویای یکی از روزهای مراقبۀ خورشید همراه با مرد سفید پوش ( همون کسی که کلاغ می گفت موجود خورشید بوده، بالای پشت بام با من بود ) و البته نه در اون رویا و نه در این شهود، صورتش رو به من نشون نمی داد و همیشه پشتش به من بود.
  2. تصویر نزدیک از چهرۀ یک پسر داشتم که صورت لُپی داشت ولی چاق نبود و تی شرت مشکی پوشیده بود و آرایش مو و خط چشم سیاه و ... شبیه طرفداران گروه موسیقی heavy metal بود که لاک مشکی میزنند و موهاشونو سیخ سیخی آرایش می کنند. پوست سفیدی داشت با گونه های صورتی و با لبخند رضایت داشت در مورد چیزی به من ok می داد و سرش رو به علامت تأیید تکان می داد.
  3. یک موجود دیدم که بسیار ترسناک بود و چهره ای ناخوشایند داشت. دهان بسیار گشادی داشت و بدن قوی و قدی بلند، ولی دنده هاش بیرون زده بود ( فرم و ساختار بدنیش اینطوری بود چون لاغر نبود ) و پوستش به نظر کنده شده، قرمز و صورتی مثل خون خشک شده و یا پوست کنده شدۀ یک تاول یا زخم که زیرش اون حالت رو داشته باشه، بود. اون دستهاشو از بدنش فاصله داده بود و مشت کرده بود و به نقطه ای دور نگاه می کرد و نعره می کشید. البته من صداشو نمی شنیدم ولی حالت دهان و ابروهای خشمگین و حالت بدن، به این وضعیت شبیه بود. ( دوربین من شاید یک مترونیم اونطرف تر و پایین پای اون موجود بود ) فضای پشتش چیزی نبود ولی به نظرم امواج خاصی داشت.
کلاغ گفت : « به احتمال زیاد یک موجود از مریخ رو دیدی، چون اونها همیشه عصبانی و خشمگین هستند ولی نمی دونم توی مراقبۀ تو واسۀ چی اومده بود ! »

No comments:

Post a Comment