February 19, 2015

مراقبۀ سکوت به دلیل شرایط جسمی - 3

جمعه 1390.07.15
ساعت : 1:30 ~ 1:45
یک چهرۀ خندان از یک دختر زیبا با رنگ پوست سبزۀ تند با لباس نیم تنه ای از پَر یا پوست مربوط به قبیله ای بدوی شاید مربوط به نواحی هاوایی یا سرخپوستان آمریکایی یا چیزی مشابه اینها بود، دیدم. بنظرم آمد که در یک غار هستند و اون روی سکویی نشسته که اون رو بالاتر از بقیۀ افراد، مقام می ده و صورتش با نور آتش کوچکی روشن شده. اون دختر به نظر به افرادی که اطراف و پایینتر از اون نشسته بودند از روی محبت و صمیمت می خندید و لبخند می زد.
بعد که بیشتر دقت کردم دوتا چشمش تبدیل به یک چشم شد و درست در بالای بینی یک چشم بزرگ دیده می شد. و بعد صورتش تبدیل به یک ماسک شد.
و بعد در استحاله ای دیگه به جای لبهای این ماسک یک منقار جایگزین شد.
با اینکه جایی که اون دختر زندگی می کرد و قبیله اش خیلی بدوی بود ولی چهره ای زیبا و امروزی داشت.

No comments:

Post a Comment