February 19, 2015

مراقبۀ سکوت به دلیل شرایط جسمی - 2

چهارشنبه 1390.07.14
ساعت : 1:35
کلاغ گفت : « به خوردن کپسول گیاه ( معجون رویا ) جور دیگه ای نگاه کن. مراحل ساخت معجون رویا یک مراقبه بود و تو تا حالا به چشم یک درمان بهش نگاه می کردی. از امروز وقتی این قرصها رو می خوری بعد از نیم ساعت که می خوای مراقبۀ سکوت رو انجام بدی اول از اون گیاهان تشکر کن و بهشون لبخند بزن و ازشون سپاسگزار باش که انرژیشون رو به تو هدیه دادند. اونوقت اثرش رو بیشتر حس می کنی و حسی که به تو می دهند بسیار جالب و زیبا خواهد بود.»

طبق این سفارش ابتدای مراقبه از گیاه داخل کپسول تشکر کردم و باهاشون احساس یکی بودن و یکی شدن کردم که با محبت و عشق در حال کمک کردن به من هستند و زندگیشون و انرژیهاشون رو به من هدیه می کنند. 
این دوره از مراقبه سکوت صدایی که توی گوشم می شنیدم واضح تر بود. شاید بخاطر سکوت شب بود. یک خستگی عضلانی در ناحیه معده ام پیدا شد و بعد احساس کردم دارم از سمت چپ بدنم سنگین می شم. بعد همون سمت از بدنم یهو گرم و بعد داغ شد و بعد کُل بدنم گُر گرقت. بعد از مدتی یک نسیم خنک به صورتم خورد و بعد سرما کل بدنم رو گرفت. اینقدر سردم شد که احساس کردم پوستم یخ یخ شده، دست راست، بازو و ساعدم سردِ سرد شده بود. احساس کردم شاید اینها انرژی گیاه هستند.
چیزی به نام شهود نداشتم. تنها یک سری چهره از فاصلۀ نزدیک دیدم که حس خوبی به من نمی دادند، چهره هایی خسته یا بی انرژی از چند زن و دختر. 

No comments:

Post a Comment