November 20, 2020

رویای کالبد ها

شنبه 93.02.13
قبل از اینکه در مورد رویایم بگویم باید به موضوعی اشاره کنم. آن پسری که نزدیک بود بعنوان دوست پسرم انتخاب کنم با آن دوست جادوگر اسلامی اش بالاخره در مدت کوتاهی روی واقعی شان را عیان کردند و مرا از دودلی درآوردند و شرشان کوتاه شد. این را گفتم چون در رویای دیشب آن پسر حضور داشت.
دیشب در خواب دیدم با یک کپی از خودم درگیر شده ام. او زور زیادی داشت و طوری با من گلاویز شده بود که گویا می خواست مرا بکشد. من می دانستم که در خوابم و فریاد می کشیدم و کمک می خواستم تا بلکه کسی مرا از خواب بیرون بکشد و بیدار کند ولی در بیداری صدایی که از گلویم خارج می شد چیزی شبیه صدای یک بچه گربۀ یک روزه بود. در آن رویا آن پسر هم پیدایش شد با اینکه از او دل خوشی نداشتم ولی وقتی دید به مخمصه افتاده ام وارد دعوا شد تا ما را از هم جدا کند ولی بعد از کمی خودش هم مثل آن کپی خودم به جانم افتاد و من در آن واحد با دو نفر گلاویز شده بودم. اگر وسط آن خواب خودم را به سطح هوشیاری نزدیک می کردم، چند ثانیه طول نمی کشید که دوباره به آن کابوس مکیده می شدم
کلاغ گفت : «آن کپی کالبد خودت بوده، وقتی شاهد بودن را شروع می کنی ملاقات با کالبدت اتفاق می افتد که در ابتدا به این شکل است که مدام جنگ دارید ولی به مرور تبدیل به یک رابطۀ لذت بخش شده و کالبدت کامل می شود.»
 

No comments:

Post a Comment