November 20, 2020

مراقبه بر مثلث مقدس نفرین و دعا

چهارشنبه 93.02.03

بعد از اتفاقات اخیر تصمیم گرفتم که نقطۀ سوم و خنثای مثلث جادویی نفرین و دعا را پیدا کنم. نیمی از وجودم همیشه در چنبرۀ نفرت اسیر بوده و اگر مطمئن نبودم که نفرینم طبق معمول یقه گیر خودم نمی شود حتا عرفان را نفرین می کردم، چراکه سبب چنان رنج عظیمی بر من بود که گاه احساس می کنم طاقت نمی آورم.

به هر روی خواستم تا کتابخانۀ آشفته ام را در این باره سروسامانی بدهم و احساس درست و رفتاری متناسب با آن دست بیابم.

بنابراین به معبدم رفتم، منظورم همان حمام بود. از این رو آنجا معبد من است چون تا من آنجا هستم کسی وارد نمی شود و کسی هم با من کاری ندارد و من به هر شکلی رها و آزادم و حال و هوای رحم امن مادر را دارد. آب را باز کردم و دما را به حد مطلوبم رساندم و شروع به مراقبه کردم. بعد از مدتی لابه لای صداهای ذهنم صدای دیگری از جنس صدای خودم گفت : «قضاوت کردن» ولی بعد خودم به « واگذار کردن» رسیدم. البته این دستاورد آخر با دخالت ذهنم بود. چون هرگاه دستت به کسی برای انتقام نرسد اطرافیان برای اینکه دق کردن تو را نبینند به تو وعدۀ سرخرمن می دهند و می گویند واگذارش کن به خدا یا طبیعت یا کائنات یا کارما یا ... و سعی می کنند تو را با این خیال که بالاخره روزی تیر غیب انتقامت را خواهد گرفت آرام کنند.

با کلاغ در مورد این دستاورد صحبت کردم و گفت : « آن صدا مربوط به شاهد درونت بوده. آفرین! تازه داری شاهد بودن را یاد می گیری.»

گفتم : « نمی فهمم چرا باید قضاوت نکردن نقطۀ خنثای مثلث نفرین و دعا باشد؟!»

گفت : « نه؛ آن به این معنا نیست که نقطۀ خنثای این مثلث است. بلکه شخص برای اینکه نفرین و دعایش کار کند باید چند چیز بلد باشد. اول اینکه بخواهد و بعد آن را فراموش کندو دوم اینکه قضاوت نداشته باشد و در مقابل خواسته اش رها و بی انتظار باشد. چون این امر زیر نظر فعل خواستن صورت می گیرد. و سوم باید برای عملی شدن آن سکوت درون داشته باشد.

حالا ئقتی شاهد هستی باید رأس سوم را پیدا کنی تا قطعات پازلت کامل شوند. این مثلث سخت ترین سه گانه ایست که انتخاب کردی. چون بعد از اجرای تمامی مراحل شخص، بی قضاوت و فروتن می شود و درونش رأس سوم را بصورت یک هدیه دریافت می کند.

بهتر است از خشم و شهوت شورع کنی سا از خدا و شیطان یا از شادی و غم. اینها بیشتر کمکت می کنند. تفسیر این شعر مولانا شاید کمکت کند :

شرط تبدیل مزاج آمد بدان – کز مزاج بد بود مرگ بدان

چون مزاج آدمی گل خوار شد – زرد و بد رنگ و سقیم و خوار شد

چون مزاج زشت او تبدیل یافت – رفت و زشتی از رخش چون شمع تافت

دایه ای کو طفل شیر آموز را –  تا بنعمت خوش کند پدفوز را

گر ببندد راه آن پستان برو برگشاید راه صد بستان برو

زانک پستان شد حجاب آن ضعیف از هزاران نعمت و خوان و رغیف

پس حیات ماست موقوف فطام اندک اندک جهد کن تم الکلام

چون جنین بد آدمی بد خون غذا از نجس پاکی برد مؤمن کذا

از فطام خون غذایش شیر شد وز فطام شیر لقمه‌ گیر شد

وز فطام لقمه لقمانی شود طالب اشکار پنهانی شود

گر جنین را کس بگفتی در رحم هست بیرون عالمی بس منتظم

یک زمینی خرمی با عرض و طول اندرو صد نعمت و چندین اکول

کوهها و بحرها و دشتها بوستانها باغها و کشتها

آسمانی بس بلند و پر ضیا آفتاب و ماهتاب و صد سها

از جنوب و از شمال و از دبور باغها دارد عروسیها و سور

در صفت ناید عجایبهای آن تو درین ظلمت چه‌ای در امتحان

خون خوری در چارمیخ تنگنا در میان حبس و انجاس و عنا

او بحکم حال خود منکر بدی زین رسالت معرض و کافر شدی

کین محالست و فریبست و غرور زانک تصویری ندارد وهم کور

جنس چیزی چون ندید ادراک او نشنود ادراک منکرناک او

همچنانک خلق عام اندر جهان زان جهان ابدال می‌گویندشان

کین جهان چاهیست بس تاریک و تنگ هست بیرون عالمی بی بو و رنگ

هیچ در گوش کسی زیشان نرفت کین طمع آمد حجاب ژرف و زفت

گوش را بندد طمع از استماع چشم را بندد غرض از اطلاع

همچنانک آن جنین را طمع خون کان غذای اوست در اوطان دون

از حدیث این جهان محجوب کرد غیر خون او می‌نداند چاشت خورد »

گفتم : « پس آنهایی که نفرینشان سریع می گیرد چه؟ یعنی آنها با آن حال و روزشان مثلث نفرین و دعا را کامل کرده اند ؟!! چون نه تنها قضاوت دارند بلکه فاقد هرگونه سکوت درونی و ذهنی هستند. آیا اینکه می گویند در آنها نیروی شر یا تاریکی زیاد است صحت دارد؟»

کلاغ گفت : «بله، زجر زیادی که بعضی آدمها می کشند باعث می شود روحشان این هدیه را بدون اینکه  آگاهیش را کسب کرده باشند به آنها برای حفاظت بدهد که البته هزینه ای هم دارد. کسانیکه به دنبال شادی نباشند در تاریکی فرو خواهند رفت و در آنجا باقی خواهند ماند. در واقع آنها همان کار جادوگران سیاه را انجام می دهند. یعنی بدون اینکه بدانند تاریکی شان را با قبول اینکه می توانند نفرین کنند به طرف مقابل می فرستند و این از طریق روح شان و پیوند با سیاهی و تاریکی درونشان انجام می شود و یک هدیه از طرف خدا یا به اصطلاح یک هدیۀ الهی محسوب نمی شود چون خالق اصلاً در این بازیهای کودکانه شرکت نمی کند وگرنه دیگر نباید بود جادوی سیاهی بوجود می آمد.

اولین چیزی را که بشر می آموزد تا به نفر دیگری منتقل کند همین نفرین و دعاست که البته همیشه پنجاه پنجاه کار می کند و به مرور زمان برای بعضی افراد قویتر می شود. ولی به یاد داشته باش که هیچگاه مشخص نیست کسی تو را نفرین کرده ولی اگر هم چنین شد بازهم جای نگرانی نیست چون بسیاری از اقتدارهای تو برای مقابله با آن نفرین و حفاظت از تو به شکلی طبیعی برانگیخته می شود.»

 

No comments:

Post a Comment