March 08, 2014

مراقبۀ اقتدار دیدن - روز 12

یکشنبه 90.05.16
مراقبۀ امشب چیز خاصی رو به همراه نداشت. همون کالبدها با همون چهره های همیشگی شون اومدنو رفتن و حس جدیدی رو القا نکردن.
وقتی کلاغ از شاگردای دیگه اش می گفت که تو مراقبۀ آینه چه مشاهداتی داشتن و چه اتفاقاتی براشون افتاده بود مثلاً کالبدهاشون شروع به حرف زدن با اونها کرده بودند و یا تصویرشون به بیرون از آینه کشیده می شد و ... من احساس بدی داشتم چون منِ عشق هیجان در حال تجربۀ بی هیجان ترین و ساده ترین مدل مراقبۀ آینه بودم. شاید کار کلاغ درست نبود که از مراقبۀ بچه ها تعریف می کرد البته فقط می خواست منو روشن کنه که در صورت این اتفاقات باید چکار کنم ولی به شکلی ناخودآگاه منو متوقع و در انتظار یک هیجان بزرگ نگه میداشت که شاید هیچوقت قرار نبود به اون شکل تجربه اش کنم و به نوعی ناخودآگاه من هر بار غر میزد که اینبار هم اونطوری که منتظرش بودی نشد.
نتیجۀ اخلاقی : اگر استاد یا حامیتون شروع کرد به تعریف تجربه های خودش یا دیگران از یک مراقبۀ خاص کرد، شما اصلاً به روی خودتون نیارید و مثل ماهی به این حرفها گوش کنید و بخاطر بسپارید. به قول کلاغ هر کس مراقبۀ خودش رو انجام میده و هر کس با حقیقت به شیوۀ خودش روبرو میشه و حقیقت هرکس با دیگری متفاوته.

No comments:

Post a Comment