March 08, 2014

مراقبۀ اقتدار دیدن - روزهای 1 تا 9

چهارشنبه  90.05.05

زمان مراقبه رو انداختم 12 شب که اتاقم تاریک باشه و همه خواب باشن تا بتونم راحت تمرکز کنم. روز اولمه و من عاشق هیجانم و بسیــــــــــــار مشتاقم ببینم چی میشه، اما اگه شما هم مشغول مراقبه هایی اینچنین هستید بهتون هشدار میدم که با این ذوق و شوق و هیجان طلبی که دارید مطمئن باشید خیلی زود تسلیم و نا امید می شید. پس بهتره به این فکر کنید که « مراقبه می کنم نه به این خاطر که ببینم چی میشه یا به چه نتیجه ای می رسم بلکه به این خاطر که از مراقبه، از خودِ خود مراقبه لذت ببرم فارغ از اینکه نتیجه ای داشته باشه یا نداشته باشه. » صبر و شکیبایی یکی از مهمترین و لازم ترین ویژگیهایی هست که یک سالک باید داشته باشه پس این مورد مهم در مراقبه هاتون فراموش نشه.
شمعدانهای حاوی شمع رو در فاصلۀ 20 سانتی متری از اطراف آینه و در دو طرف طوری قرار دادم که نور کمی روی آینه صورتم رو روشن کنه ( به هیچ وجه نباید نور شمعها در آینه دیده بشه چون به گفتۀ کلاغ رهگذر موجود آینه از اینکه نورزیاد خوشش نمیاد )؛ عود زعفران رو روشن کردم.
حالا باید به چشم چپم در آینه خیره بشم حتا اگه اشکم در بیاد و چشمم بسوزه ( کلاغ گفت نگران این موضوع نباشم چون بزودی چشمم عادت می کنه و آبریزشش از بین میره و مراقبه راحتتر انجام میشه ) این یعنی کانون نگاهم میشه چشم چپم ولی در عین حال کل صورتم رو در نظر داشته باشم و متوجهش باشم. این باعث میشه بعد از چند لحظه شاهد این باشم که چهره ام شروع به تغییر می کنه و کالبدهای من که هر کدوم مربوط به یکی از چاکراها هستند خودشونو در چهرۀ من نشون میدن.
کلاغ به من گفت مشاهدات روز دهم به بعد رو در دفتر جادویی ثبت کنم چون اطلاعات روز دهم به بعد دقیق هستند، من اون 9 روز قبل رو فقط به ذکر مختصری از اونچه دیدم و تجربه کردم اکتفا می کنم...
قبل از شرح جزئیات اینو اضافه می کنم که تفسیر مشاهدات همه به عهدۀ حامی من بوده و من از تفسیر و تعبیر این مقولات کاملاً عاجز بودم.

اولین کالبدی که ظاهر شد بنا به گفتۀ کلاغ کالبد دومم بود ( مرتبط با چاکرای جنسی - چاکرای دوم ). زنی 35 تا 40 ساله بود با لبهای به هم فشرده و آراستگی ظاهری که به نظر می رسید این آراستگی ظاهری برای پوشش دادن به چیزیه که دوست نداره کسی اونو بدونه یا ببینه. خوددار بودن، سکون و سکوت و جدی بودن از خصوصیاتش بود که احساس می کردم. ( در روزهای بعد این کالبد پایۀ ثابت حضور در آینه بود.)
دومین کالبدی که در روز سوم خودشو نشون داد کالبد اولم بود ( مرتبط با چاکرای ریشه - چاکرای اول ). پیرزنی فرتوت، چروکیده و بسیار غمگین.
روز هفتم کالبد سومم ظاهر شد ( مرتبط با چاکرای سُلار/خورشیدی - چاکرای سوم ) تصویری از خودم دیدم که بینی و دهانش شبیه گربه سانانی مثل شیر یا یوزپلنگ و ... بود البته با چشمهای انسان. کلاغ گفت : « این نیمه انسان / حیوان، خودشو در این کرا پنهان می کنه.»
کالبد بعدی کالبد چهارم بود ( مرتبط با چاکرای قلب - چاکرای چهارم ). تصویر پیرزنی با چهرۀ مهربان. کلاغ گفت : « برای همه چهرۀ یک آدم پیر ظاهر میشه با چهرۀ مهربان.»
در این بین چهره های دیگه ای هم بودند چهره هایی شبیه پسران یا مردان جوان. کلاغ در مورد اونها گفت : « اون موجود آینه است که در غالبهای مردانه برای سرک کشیدن در آخر مراقبه ات پیداش میشه، چون تو الان وقت دیدن کالبدهای مذکرت نرسیده و یکی از اونها هم موجود دستیار من هست ( که من در اینجا با نام k ازش یاد می کنم ) که آمده ببینه اوضاع خوب پیش میره یا نه و خبرشو به من بده.)































































































































1 comment:

  1. سلام ، تجربه جالبي داشته ايد ،البته بايد بگم همين كه يك استادي داريد كه راهنمايي اتون ميكنه عاليه و هم پشتكار خودتون . من خودم خيلي علاقه به اين أمور دارم ولي متاسفانه تا حالا استادي پيدا نكرده ام . وبلاگ شما رو اتفاقي روي اينترنت ديدم و خوشحالم كه از اين طريق از تجربيات شما آگاه ميشم

    ReplyDelete