December 31, 2014

مراقبۀ خورشید - روز سوم

سه شنبه 90.06.29
طلوع : 5:52
مثل قبل.همه چیز مثل دور روز قبل بود، مراقبه رو انجام دادم، چیز خاصی حس نکردم و دست آخر نیایش رو انجام دادم و از خدا و تمامی اساتید معنوی و غیر معنویم تشکر کردم و برگشتم پایین و رفتم تا به بقیه خوابم برسم.

رویای بعد از مراقبه : 
دیدم با کسی که از پشت سر شبیه کلاغ هست ولی کمی قوز کرده و یک مرد  بلند قد و سیبلو که دندانهای نامرتبی داره روی پشت بام هستیم. اونی که شبیه کلاغ بود و مرد بلند قد، لباس سفید بلند به تن داشتن و هرسه به طلوع خورشید نگاه می کردیم. بعد از کمی من با اونی که شبیه کلاغ بود و همیشه جهتش رو با من طوری حفظ می کرد که صورتش رو نتونم ببینم میخواستیم پشت بام رو ترک کنیم و پایین بریم ولی مرد بلند قد و سفید پوش به ما گفت که همونجا می مونه و لبخندی به من زد و دوباره به خورشید نگاه کرد، بعد از اون ما از پله ها پایین رفتیم.

غروب :  18:6
کلی پول آژانس دادم تا خودمو رسوندم خونۀ خاله ام و رفتم رو پشت بام. اما قسمتی که باید خورشید غروب می کرد تو ابرها بود و من با اینکه یک ربع جلوتر خودمو به مراسم رسونده بودم فقط شعاعهای نورشو دیدم. به ناچار با همین شرایط ادامه دادم.مراسم رو انجام دادم، نیایش کردم و برگشتم.

No comments:

Post a Comment