December 31, 2014

مراقبۀ خورشید - روز دوم

دوشنبه 90.06.28
مراقبه با پودر جوشاندۀ رویا و نمک اسفند
طلوع :  6:51
امروز تسلط بیشتری روی قسمت عملی مراسم داشتم ( می ترسم تا پایان روزهای مراسم فقط کل تمرکزم خرج تسلط روی مراحل عملی باشه و موضوع اصلی ازکفم بره). در آخر هم از تمامی اساتیدم از ابتدای زندگیم ( مادر، پدر و ... استاد و حامی خودم که از زندگی گذشته تا الان منو همراهی و راهنمایی کرده، درخت کهنسال و کلاغ رهگذر ) تشکر کردم و برای کلاغ آرزوی سلامتی کردم تا بتونه سیر تکاملش رو کامل کنه چون از نظر من اون لیاقتشو داره و امیدوارم کسی به دعای من توجه کنه و اون بتونه وارد کالبد پنجم و در نهایت ششم بشه و به خواسته اش برسه. اون تنها استاد واقعی و ملموسی بود که تا حالا داشتم و خیلی بهش مدیونم.

غروب :  19:7
همونطور که حدس می زدم غروب پشت بام ما افتضاح بود، همون تجربۀ صبح قرار بود بازهم تکرار بشه ولی اینبار از سمت غرب؛ هیچوقت تا این حد احساس انزجار از محیط شهری بهم دست نداده بود. بنابراین تصمیم گرفتم قبل از غروب خودمو برسونم خونۀ خاله ام در منطقۀ پونک . اما چه رسوندنی !! انگار سرعت ماشینها و راننده اسلوموشن شده بود و ترافیک اون ساعت هم که ... 
تا رسیدم، زدم طبقۀ 5 و خودمو رسوندم به پشت بام. به مراقبۀ دقت دوم نرسیدم و فقط مراقبۀ خورشید رو انجام دادم و از نتیجه اش راضی نبودم. نه ناوالهای روی آسمون دیده شدن نه هالۀ خورشید و ... همش حول بودم و حس خوبی بهم منتقل نشد ولی در عوض حالت غروب واضح و عالی بود، غروب قشنگی بود بدون مزاحمت ساختمانهای اطراف هرچند نتیجه برای من رضایت بخش نبود.
من هنوز هم حجم انرژی رو لمس نکردم ... خدایا من چرا احساسهام رفتن تعطیلات؟! دلم نمی خواد بابت خنگی حواسّم دچار احساس حماقت بشم!

نکته : بعدها فهمیدمم خُرده گرفتن به خود و نا امیدی، یکی از عوامل کند شدن روند مراقبه هست. بازهم تاکید می کنم مراقبه باید خودش لذت بخش باشه، نتیجه اهمیت نداره. از اون لحظه ای که درش حضور دارید لذت ببرید. « لذت و احساس شادی » تنها چیزیه که بخاطرش پا به حیات گذاشتیم. پس اون لحظه رو کِیف کنید فارغ از نتیجه. 

No comments:

Post a Comment