December 25, 2014

مراقبۀ خورشید - روز اول

یکشنبه 90.06.27
مراقبه با پودر معجون رویا
طلوع :  6:50
رفتم روی پشت بام و مراسم رو در نهایت ناشی گری اجرا کردم طوری که هیچ ناوالی منو آدم حساب نکنه که بخواد وقت طلاییشو صرف ترسوندنو تفریح با من بکنه!
اول مراقبۀ دقت دوم رو جایی که قرار بود خورشید طلوع کنه انجام دادم. بعد هم که خورشید طلوع کرد مابقی داستان و اصل مراقبه رو انجام دادم. خورشید صورتی نمی شد، زرد رنگ مونده بود تا منو از رو ببره. بعد یه کم رنگ گل بهی بهش اضافه شد ولی هالۀ سرابی و حلقۀ سرخ دور خورشید رو داشتم. تازه یادم رفت که بعد از جمع کردن انرژی در چاکرای 3 دستهامو به حالت سلام برگردونم. 
هیچ ناوالی هم نیومد پس نگران چیزی نباشید یا اگه مثل من عشق ماجراجویی هستین ممکنه مأیوس بشید که چرا چیز عجیبی ندیدید... خلاصه هیچ مزاحم و مراحمی نداشتم ولی وقتی روی کانون سرخ خورشید متمرکز شده بودم تعداد زیادی ستاره های ریز و متحرک سفید رنگ دیدم که در آسمون در حال جنب و جوش بودن.
کلاغ گفت اونها همون ناوالهای خورشید بودن ! ولی خب من چه میدونستم! من فکر می کردم قراره با لکه های سیاه مواجح بشم نه ستاره های نورانی. 
پس این مورد رو هم یادتون باشه، سیاه یا سفید، اونها همون ناوالهای خورشیدن.
احتمالن چون بهشون درود و سپاس نفرستادمو جهتمو تغییر ندادم اونها پیش خودشون گفتن این یا خیلی تازه کاره که حیف وقت که باهاش تفریح کنیم، یا خیلی گردن کلفته که ولش کن اول بابا، چه کاریه بخوایم حالا مغلوب اینم بشیم و یه چیزی هم دستی بدیم  سر صبحی ... 

غروب :  19:9
مراقبۀ دقت دوم عالی بود ولی رنگ خورشید بازهم سرخ نشد؛ اما هالۀ سرخابی رنگ بزرگی اطراف خورشید رو تا شعاع نسبتن زیادی گرفت و هالۀ آبی پر رنگی دور هالۀ سرخابی رو احاطه کرد. مراقبۀ خورشید رو هم انجام دادم و حتا رفتم بالای اتاقک روی پشت بام ولی متاسفانه از نظر خودم مراقبه کامل تموم نشد چون خورشید بجای اینکه پشت کوهها غروب کنه پشت برجهای کوچه بغلی غروب کرد ...
با این فکر که بالاخره که باید پشت یه جایی غروب می کرد حالا چه فرقی می کنه خودمو راحت کردم و یه مدت هم با فرض اینکه الان کامل پشت کوه قرار گرفته صبر کردم و مراقبه رو تموم کردم. 


No comments:

Post a Comment