November 28, 2016

مراقبۀ جاذبه - روز 2

جمعه 1390.09.18
اینبار هم افتاد نزدیک خواب شب. کلاغ گفته بود روی سقف اتاقم کاغذ نصب کنم تا تصور برام راحتتر بشه. اما من اینکارو نکردم، درسته که خیلی تنبلم ولی در عوض مشکلی در تخیل و تصور ندارم.
شروع کردم ... سقف اتاقم رو زمین اتاق و جایی که خوابیده بودم رو سقف 
 تصور کردم. بچه که بودم ازین تصورات برای سرگرمی و گذران وقت زیاد انجام می دادم ولی اینبار تخت و میز و بقیۀ وسایل رو هم به سقف منتقل کردم.
مرحلۀ دوم یعنی بهم زدن هماهنگی کالبد اختری با جسم برای شروع برونفکنی، رو انجام دادم. ارتعاشات رو احساس کردم و ضربان بیرون از خودم رو، ولی فقط به همینجا ختم شد.

No comments:

Post a Comment