December 02, 2020

گفتگو با استاد دربارۀ نتایج طلسم ژوپیتر

شنبه 93.05.18

ورکانا : « احساس می کنم به آن کلیدی که دوستم قرار است به من بدهد نزدیکم ولی باز درکی از چیستی آن ندارم، اما هر چه هست مرتبط با عشق است و عشق هم به رسالت اصلی من بر می گردد. همانطور که پیش تر اشاره کردی بین جادوگر، درمانگر و عشقبازی با خدا برای من گزینۀ سوم انتخاب شده. کلید تو آن چیزهایی که قرار است آن دوست به من بدهد نیست بلکه خود اوست و الان احساس می کنم کاش طلسمی در کار نبوده و حس او واقعی بود. خیلی بهم ریخته ام...»

کلاغ : « عاشق یعنی بهم ریختگی. بزرگ شدن مثل یک ققنوس در آتش. سخت است، می فهمم؛ اما همین سختی شیرینش می کند و اگر پاسخ، خود اوست پس با شاهد بودن دریافتش کن تا آن چیزی را که می خواهد به تو بدهد. بگذار اگر این کلید قرار است گرۀ قلب تو را باز کند، معقول باز کند، اما شاهدش باش نه اجرا کننده. نگران هم نباش، زندگی تماماً خطر کردن و نو شدن است.»

ورکانا : « من نگران آن طلسم هستم، نمی خواهم چیزی مجازی بین ما باشد.»

کلاغ : « خب آن را پاره می کنم که روی ذهنت اثر نگذارد و اذیت نشوی.»

ورکانا : « و دوستی ما چگونه خواهد شد؟»

کلاغ : « بر می گردد به روال قبل. اگر می خواهی از او فاصله بگیری، بگیر. اختیار تو هست و این ربطی به چیزی در کائنات ندارد، اثراتش هم از ساعت ژوپیتر امروز مشخص می شود.»

ورکانا : « یعنی پیشروی رفاقت ما تا این حد، جزو پرونده و سوابق ثبت نمی شود و بر می گردیم به یک ماه قبل؟»

کلاغ : « از نظر احساس  تا بخشی بله، اما بخشی روان خود دوستیست و آن دست شما و یا طلسم نیست. و این طلسم هم برای این نبود که سرعت این دوستی شدت بگیرد.»

 

No comments:

Post a Comment